مفهوم الگوي هولوگرافيك و دنياي هولوگرافيك

مفاهيم دنياي هولوگرافيك

در واقع اساسي ترين مفاهيم ما درباره ي واقعيت نيز شك برانگيز شده اند، چرا كه در دنياي هولوگرافيك همانطور كه پيربرام اشاره كرده است، حتي رويداد هاي اتفاقي نيز بر اساسقوانين هولوگرام هستند پس از پيش تعيين شده هستند. اتفاقات معنادار نيزز معني پيدا مي كنند و هرچيزي در واقعيت يك استعاره به نظر مي آيد چرا كه هر رويداد عجيبي يك تقارن خاص را نشان مي دهد.

چه الگوي هولوگرافيك بوهم و پيربرام در علم پذيرفته شود و چه كلا رد شود بايد صبر كرد و ديد، اما تاثيري كه نظريات آن ها روي تفكر بسياري از دانشمندان داشته است قابل انكار نيست و حتي اگر مدل هولوگرافيك توضيح قابل قبولي براي ارتباط همزمان بين ذرات اتم نداشته باشد، بازهم بنا بر گفته ي باسيل هيلي در دانشگاه لندن يافته هاي اسپكت " نشان مي دهد كه ما براي داشتن ديدگاه جديدتري از واقعيت آماده باشيم".

درك بيشتر با الگوي هولوگرافيك

ويزن ها و تجربيات ما كه شامل واقعيت" غير-عادي" هستند با الگوي هولوگرافيك قابل توضيح هستند. در كتاب" هديه اي از چيزهاي نا شناخته" ليان واتسون زيست شناس تجربه ي رويا رويي خودش با زني اندونزيايي را بيان مي كند كه با انجام رقصي آيينيي مي توانست تمامي درختان اطراف خودش را ناپديد كند. واتسون بيان مي كند كه در حيرت او و بيننده ي ديگر آن زن درخت ها را دوباره ظاهر كرد و اين كار را بارها و بارها انجام داد. اگرچه دانشمندان قادر به توضيح اين پديده ها نيستند, تجربياتي اين چنيني با توضيح طرح هاي هولوگرافيك قابل درك تر مي شوند. احتمالا درباره ي آن چيزي كه "اينجا" هست و آن چيزي كه اينجا " نيست" توافق داريم چراكهه آن چه كه به آن واقعيت اجماع مي گوييم در حد ضمير خودآگاه انسان ساخته شده است كه در آن همه ي ذهن ها به هم متصل است. اگر اين مساله درست باشد اين مساله بيشترين استفاده از الگوي هولوگرافيك است چرا كه طبق تجربياتي مانند واتسون ماا ذهنمان را براي اتفاقاتي كه در اطراف آن مي افتد آماده نكرده ايم.در دنياي هولوگرافيكهيچ محدوديتي براي تغيير واقعيت اصلي وجود ندارد. آنچه كه ما به عنوان واقعيت مي شناسيم بوم نقاشي خالي است كه منتظر ماست تا هر تصويري كه مي خواهيم روي آن بكشيم. هرچيزي ممكن است، از خم كردن قاشق با قدرت ذهن تا اتفاقات روياگونه كه توسط كاستاندا در دون خوان تجربه كرد جادو همان تولد ماست، هيچ چيز عجيب تر از توانايي ما در درك واقعيت در هنگام خواب و رويا نيست.